Bellybutton

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
(عامیانه) ناف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bellybutton

  1. noun A scar where the umbilical cord was attached
    Synonyms: navel, umbilicus, belly-button, omphalos, omphalus

ارجاع به لغت bellybutton

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bellybutton» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bellybutton

لغات نزدیک bellybutton

پیشنهاد بهبود معانی