آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Navel

ˈneɪvl ˈneɪvl

معنی navel | جمله با navel

noun

کالبدشناسی ناف، سره (مجازاً) میان، وسط

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالبدشناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The baby's navel was swollen.

ناف نوزاد باد کرده بود.

The hero was worshipped as the navel of the world.

قهرمان را به‌عنوان مرکز ثقل زمین مورد نیایش قرار می‌دادند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد navel

  1. noun a scar where the umbilical cord was attached
    Synonyms:
    bellybutton belly-button umbilicus depression omphalos omphalus navel point
  1. adjective
    Synonyms:
    umbilical umbilicate umbilicated omphalic

ارجاع به لغت navel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «navel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/navel

لغات نزدیک navel

پیشنهاد بهبود معانی