گذشتهی ساده:
bellied upشکل سوم:
bellied upسومشخص مفرد:
bellies upوجه وصفی حال:
bellying upشکل نوشتاری این لغت در حالت صفت (adjective): belly-up
ورشکسته، شکستخورده
The belly-up business left many creditors unpaid.
کسبوکار شکستخورده باعث شد بسیاری از طلبکاران حقوق نگرفته باشند.
The belly-up restaurant closed its doors for good last week.
رستوران ورشکسته هفتهی گذشته درهای خود را برای همیشه بسته بود.
جلو رفتن، نزدیک رفتن، شانهبهشانه ایستادن، بهسمت چیزی یا جایی رفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The dog belly up to the fire for warmth.
سگ به آتش برای گرم شدن نزدیک شد.
The guests belly up to the bar for a drink.
مهمانها برای نوشیدنی به سمت بار میآیند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «belly up» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/belly-up-2