آخرین به‌روزرسانی:

Belly Up

ˈbɛli ʌp ˈbeli ʌp

گذشته‌ی ساده:

bellied up

شکل سوم:

bellied up

سوم‌شخص مفرد:

bellies up

وجه وصفی حال:

bellying up

توضیحات:

شکل نوشتاری این لغت در حالت صفت (adjective): belly-up

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

ورشکسته، شکست‌خورده

The belly-up business left many creditors unpaid.

کسب‌وکار شکست‌خورده باعث شد بسیاری از طلبکاران حقوق نگرفته باشند.

The belly-up restaurant closed its doors for good last week.

رستوران ورشکسته هفته‌ی گذشته درهای خود را برای همیشه بسته بود.

verb - intransitive

جلو رفتن، نزدیک رفتن، شانه‌به‌شانه ایستادن، به‌سمت چیزی یا جایی رفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The dog belly up to the fire for warmth.

سگ به آتش برای گرم شدن نزدیک شد.

The guests belly up to the bar for a drink.

مهمان‌ها برای نوشیدنی به سمت بار می‌آیند.

پیشنهاد بهبود معانی

Idioms

go belly up

(مثل ماهی مرده) شکم به هوا شدن، مردن

ورشکست شدن، از بین رفتن

ارجاع به لغت belly up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «belly up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/belly-up-2

لغات نزدیک belly up

پیشنهاد بهبود معانی