گذشتهی ساده:
bemoanedشکل سوم:
bemoanedسومشخص مفرد:
bemoansوجه وصفی حال:
bemoaningسوگواری کردن (برای)، گریه کردن (برای)، افسوس خوردن (برای)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The farmers were bemoaning the fact that it had rained too little.
کشاورزان از این مینالیدند که باران کم آمده بود.
They were bemoaning the shortage of funds.
آنان از کمبود اعتبارات مینالیدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bemoan» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bemoan