گذشتهی ساده:
mournedشکل سوم:
mournedسومشخص مفرد:
mournsوجه وصفی حال:
mourningسوگواری کردن، ماتم گرفتن، گریه کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He announced his resignation and everybody mourned.
او استعفای خود را اعلام کرد و همه متأسف شدند.
They mourned the death of their father.
آنان در مرگ پدر خود سوگواری کردند.
She was mourned by her family as well as by a grateful nation.
خانوادهاش و همچنین ملت حقشناس برایش سوگواری کردند.
All night long, the wind mourned the end of summer.
در سرتاسر شب باد از پایان تابستان مینالید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mourn» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mourn