۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Mourn

mɔːrn mɔːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    mourned
  • شکل سوم:

    mourned
  • سوم‌شخص مفرد:

    mourns
  • وجه وصفی حال:

    mourning

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb verb - intransitive verb - transitive
سوگواری کردن، ماتم گرفتن، گریه کردن link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- He announced his resignation and everybody mourned.
- او استعفای خود را اعلام کرد و همه متأسف شدند.
- They mourned the death of their father.
- آنان در مرگ پدر خود سوگواری کردند.
- She was mourned by her family as well as by a grateful nation.
- خانواده‌اش و همچنین ملت حق‌شناس برایش سوگواری کردند.
- All night long, the wind mourned the end of summer.
- در سرتاسر شب باد از پایان تابستان می‌نالید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mourn

  1. verb be sad over loss
    Synonyms:
    grieve sorrow be sad lament mourn miss cry weep ache hurt suffer pine complain rue regret deplore sigh yearn anguish agonize bemoan wail keen fret sob languish repine bleed blubber carry on take it hard be brokenhearted wear black wring hands
    Antonyms:
    be happy be joyful

ارجاع به لغت mourn

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mourn» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mourn

لغات نزدیک mourn

پیشنهاد بهبود معانی