با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Mourn

mɔːrn mɔːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    mourned
  • شکل سوم:

    mourned
  • سوم‌شخص مفرد:

    mourns
  • وجه وصفی حال:

    mourning

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive adverb
سوگواری کردن، ماتم گرفتن، گریه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He announced his resignation and everybody mourned.
- او استعفای خود را اعلام کرد و همه متأسف شدند.
- They mourned the death of their father.
- آنان در مرگ پدر خود سوگواری کردند.
- She was mourned by her family as well as by a grateful nation.
- خانواده‌اش و همچنین ملت حق‌شناس برایش سوگواری کردند.
- All night long, the wind mourned the end of summer.
- در سرتاسر شب باد از پایان تابستان می‌نالید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mourn

  1. verb be sad over loss
    Synonyms: ache, agonize, anguish, be brokenhearted, bemoan, be sad, bewail, bleed, blubber, carry on, complain, cry, deplore, fret, grieve, hurt, keen, lament, languish, long for, miss, moan, pine, regret, repine, rue, sigh, sob, sorrow, suffer, take it hard, wail, wear black, weep, wring hands, yearn
    Antonyms: be happy, be joyful

ارجاع به لغت mourn

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mourn» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mourn

لغات نزدیک mourn

پیشنهاد بهبود معانی