فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Weep

wiːp wiːp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    wept
  • شکل سوم:

    wept
  • سوم شخص مفرد:

    weeps
  • وجه وصفی حال:

    weeping

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive verb - intransitive adverb C2
    گریه کردن، گریستن، اشک ریختن
    • - When he saw the corpse, he wept.
    • - وقتی که جسد را دید، گریه کرد.
    • - They wept tears of joy.
    • - از شادی اشک می‌ریختند.
    • - The baby wept herself to sleep.
    • - کودک آن‌قدر گریه کرد که خوابش برد.
    • - Cold pipes weep in hot weather.
    • - در هوای گرم لوله‌های سرد عرق می‌کنند.
    • - The wound is still weeping.
    • - از زخم هنوز خون می‌تراود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد weep

  1. verb cry
    Synonyms: bawl, bemoan, bewail, blubber, boohoo, break down, burst into tears, complain, deplore, drip, grieve, howl, keen, lament, let go, let it out, mewl, moan, mourn, shed tears, snivel, sob, squall, ululate, wail, whimper, yowl

Idioms

ارجاع به لغت weep

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «weep» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/weep

لغات نزدیک weep

پیشنهاد بهبود معانی