زوزه کشیدن، ناله کردن، شیون و جیغ و داد کردن، نالیدن، زارزار گریه کردن، ناله، زاری، شیون
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The dog whimpered all night.
سگ تمام شب زوزه کشید.
The wind whimpers through the trees.
باد از میان درختان زوزه میکشد.
the whimper of a mother whose son had died
زاری مادری که پسرش مرده بود
The old man whimpered that his leg was broken.
پیرمرد نالهکنان گفت که پایش شکسته است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «whimper» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/whimper