فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Whimper

ˈwɪmpər ˈwɪmpə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • زوزه کشیدن، ناله کردن، شیون و جیغ و داد کردن، نالیدن، زار‌زار گریه کردن، ناله، زاری، شیون
    • - The dog whimpered all night.
    • - سگ تمام شب زوزه کشید.
    • - The wind whimpers through the trees.
    • - باد از میان درختان زوزه می‌کشد.
    • - the whimper of a mother whose son had died
    • - زاری مادری که پسرش مرده بود
    • - The old man whimpered that his leg was broken.
    • - پیرمرد ناله‌کنان گفت که پایش شکسته است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد whimper

  1. verb cry softly
    Synonyms: bleat, blubber, complain, fuss, mewl, moan, object, pule, snivel, sob, weep, whine
    Antonyms: bawl

ارجاع به لغت whimper

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «whimper» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/whimper

لغات نزدیک whimper

پیشنهاد بهبود معانی