فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Bleat

bliːt bliːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bleated
  • شکل سوم:

    bleated
  • سوم شخص مفرد:

    bleats
  • وجه وصفی حال:

    bleating
  • شکل جمع:

    bleats

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - intransitive
    بع‌بع کردن، صدای بزغاله کردن، ناله کردن، بع‌بع
    • - She heard a lamb bleating in the garden.
    • - شنید که بره‌ای در باغ بع‌بع می‌کند.
    • - the bleat of a goat
    • - بع‌بع بز
    • - the bleats of frightened children
    • - سر و صدای کودکان وحشت‌زده
    • - Ahmad bleated, "why don't you sign it then?"
    • - احمد با لحن ناله‌مانندی گفت: «پس چرا آن را امضا نمی‌کنی؟»
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد bleat

  1. verb Cry plaintively
    Synonyms: blate, blat, baa
  2. noun
    Synonyms: blather, bluster, cry, fuss, gripe, maa, whine

ارجاع به لغت bleat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bleat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bleat

لغات نزدیک bleat

پیشنهاد بهبود معانی