با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Whine

waɪn waɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    whined
  • شکل سوم:

    whined
  • سوم‌شخص مفرد:

    whines
  • وجه وصفی حال:

    whining
  • شکل جمع:

    whines

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive
نالیدن، ناله کردن، موییدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- the sick child whined in her sleep.
- کودک بیمار در خواب ناله می‌کرد.
- he is always whining about his law salary.
- او همیشه درباره‌ی حقوق کم خود آه و ناله می‌کند.
verb - intransitive
زوزه کشیدن، زنوییدن
verb - intransitive
نق زدن، شکوه و زاری کردن
verb - transitive
با آه و ناله گفتن
noun
ناله، مویه، زاری
noun
شکوه، نق‌نق
noun
زوزه، نویه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد whine

  1. noun complaint, cry
    Synonyms: gripe, grouse, grumble, moan, plaintive cry, sob, wail, whimper
    Antonyms: happiness, pleasure
  2. verb complain, cry
    Synonyms: bellyache, carp, drone, fuss, gripe, grouse, grumble, howl, kick, mewl, moan, murmur, pule, repine, snivel, sob, wail, whimper, yowl

ارجاع به لغت whine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «whine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/whine

لغات نزدیک whine

پیشنهاد بهبود معانی