گذشتهی ساده:
whinedشکل سوم:
whinedسومشخص مفرد:
whinesوجه وصفی حال:
whiningشکل جمع:
whinesنالیدن، ناله کردن، موییدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
the sick child whined in her sleep.
کودک بیمار در خواب ناله میکرد.
The puppy would whine whenever it wanted attention.
تولهسگ هر زمان که توجه میخواست، ناله میکرد.
نق زدن، غر زدن، شکوه و زاری کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
he is always whining about his low salary.
او همیشه دربارهی حقوق کم خود آهوناله میکند.
She tends to whine about the weather every winter.
او تمایل دارد هر زمستان در مورد آبوهوا غر بزند.
با آه و ناله گفتن
He always whines his complaints to anyone who will listen.
او همیشه شکایات خود را برای هر کسی که گوش میدهد، با آهوناله تعریف میکند.
I can't stand when he whines his excuses instead of taking responsibility.
من نمیتوانم تحمل کنم که او به جای قبول مسئولیت، بهانههایش را با آهوناله بیان میکند.
ناله، مویه، زاری
The child's whine pierced through the quiet room.
نالهی کودک سکوت اتاق را شکست.
She let out a soft whine when she realized she had lost her keys.
وقتی فهمید کلیدهای خود را از دست داده، نالهی آهستهای کرد.
شکوه، نقنق، غر
His constant whine about homework made the evening tedious.
نقنقهای مداوم او در مورد تکالیف، تحمل عصر را سخت میکرد.
The team's whine about the new rules was evident during the meeting.
غرهای تیم در مورد قوانین جدید در طول جلسه مشهود بود.
نوعی صدای بلند (صدای هواپیما، حرکت گلوله، بسته شدن در، باد و...)
The whine of the wind outside the house added to the eerie atmosphere.
صدای باد بیرون خانه، جو را دلهرهآورتر کرد.
The constant whine of the machinery made it hard to concentrate.
صدای بلند و مداوم ماشینآلات، تمرکز کردن را سخت کرده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «whine» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/whine