گذشتهی ساده:
repinedشکل سوم:
repinedسومشخص مفرد:
repinesوجه وصفی حال:
repiningادبی شکوه کردن، گلایه کردن، نالیدن
Instead of repining about the past, focus on the present and future.
به جای شکوه درمورد گذشته، روی حال و آینده تمرکز کنید.
I repine the loss of my loved ones.
از از دست دادن عزیزانم مینالم.
ادبی مشتاق چیزی بودن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
In moments of solitude, she would repine for the laughter of her friends.
در لحظههای تنهایی، مشتاق خندهی دوستانش بود.
The prisoner would repine for his freedom every single day.
زندانی هر روز خدا مشتاق آزادیاش بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «repine» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/repine