فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Repine

rɪˈpaɪn rɪˈpaɪn

گذشته‌ی ساده:

repined

شکل سوم:

repined

سوم‌شخص مفرد:

repines

وجه وصفی حال:

repining

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive

ادبی شکوه کردن، گلایه کردن، نالیدن

Instead of repining about the past, focus on the present and future.

به جای شکوه درمورد گذشته، روی حال و آینده تمرکز کنید.

I repine the loss of my loved ones.

از از دست دادن عزیزانم می‌نالم.

verb - intransitive

ادبی مشتاق چیزی بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

In moments of solitude, she would repine for the laughter of her friends.

در لحظه‌های تنهایی، مشتاق خنده‌ی دوستانش بود.

The prisoner would repine for his freedom every single day.

زندانی هر روز خدا مشتاق آزادی‌اش بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد repine

  1. verb
    Synonyms:
    complain moan mourn regret grumble lament murmur whimper fret wish yearn mope languish

ارجاع به لغت repine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «repine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/repine

لغات نزدیک repine

پیشنهاد بهبود معانی