آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۶ بهمن ۱۴۰۳

    Lament

    ləˈment ləˈment

    گذشته‌ی ساده:

    lamented

    شکل سوم:

    lamented

    سوم‌شخص مفرد:

    laments

    وجه وصفی حال:

    lamenting

    شکل جمع:

    laments

    معنی lament | جمله با lament

    verb - intransitive verb - transitive

    زاریدن، سوگواری کردن، سوگواری، ضجه‌وزاری کردن، ضجه زدن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    They lamented the death of their leader.

    آنان برای مرگ رهبرشان سوگواری کردند.

    The women lamented loudly.

    زن‌ها با صدای بلند گریه‌وزاری می‌کردند.

    verb - transitive

    تأسف خوردن، پشیمان بودن، نالیدن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    They lamented the bad conditions in the schools.

    آنان به وضع بد مدارس افسوس می‌خوردند.

    We lamented our decision to skip the concert.

    ما از تصمیم خود برای نرفتن به کنسرت پشیمان بودیم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He is always lamenting the lack of freedom.

    او همیشه از فقدان آزادی می‌نالد.

    noun countable formal

    مرثیه (شعری در غم ازدست‌رفتگان)

    a funeral lament

    مرثیه‌ی مجلس ختم

    She composed a heartfelt lament for her friend who had passed away too soon.

    او برای دوستش که خیلی زود از دنیا رفته بود، از صمیم قلب مرثیه‌ای سرود.

    noun countable

    ابراز تأسف، ابراز ناراحتی، اعتراض

    People gathered to share their lament over the recent tragedy.

    مردم برای ابراز تأسف خود در مورد فاجعه‌ی اخیر جمع شدند.

    Her lament about the unfair treatment was ignored by the boss.

    اعتراض او در مورد رفتار ناعادلانه توسط رئیس نادیده گرفته شد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد lament

    1. noun grief, complaint
      Synonyms:
      sorrow mourning complaining moaning wailing weeping tears sob keening wail moan plaint dirge elegy keen jeremiad threnody ululation sobbing grieving
      Antonyms:
      enjoyment celebration praise
    1. verb to mourn or grieve deeply
      Synonyms:
      cry sorrow mourn grieve weep regret deplore bemoan rue bemoan moan wail sob bewail take it hard hurt bawl bleed eat one’s heart out repine howl kick self beat one’s breast sing rain
      Antonyms:
      praise celebrate compliment laud

    سوال‌های رایج lament

    گذشته‌ی ساده lament چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده lament در زبان انگلیسی lamented است.

    شکل سوم lament چی میشه؟

    شکل سوم lament در زبان انگلیسی lamented است.

    شکل جمع lament چی میشه؟

    شکل جمع lament در زبان انگلیسی laments است.

    وجه وصفی حال lament چی میشه؟

    وجه وصفی حال lament در زبان انگلیسی lamenting است.

    سوم‌شخص مفرد lament چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد lament در زبان انگلیسی laments است.

    ارجاع به لغت lament

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «lament» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lament

    لغات نزدیک lament

    • - lamelliform
    • - lamellirostral
    • - lament
    • - lamentable
    • - lamentation
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    oleate safecracker fluffy gutter press dislikable by default misogynistic miss the boat moisturize molasses monetary monetization moon over more or less motherless مبدأ غلط منشا گذاشتن سطل خوراک خوراکی بشقاب صبر صبور گزند دنبال کردن منظور مغازه صبح
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.