گذشتهی ساده:
lamentedشکل سوم:
lamentedسومشخص مفرد:
lamentsوجه وصفی حال:
lamentingشکل جمع:
lamentsزاریدن، سوگواری کردن، سوگواری، ضجهوزاری کردن، ضجه زدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
They lamented the death of their leader.
آنان برای مرگ رهبرشان سوگواری کردند.
The women lamented loudly.
زنها با صدای بلند گریهوزاری میکردند.
تأسف خوردن، پشیمان بودن، نالیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They lamented the bad conditions in the schools.
آنان به وضع بد مدارس افسوس میخوردند.
We lamented our decision to skip the concert.
ما از تصمیم خود برای نرفتن به کنسرت پشیمان بودیم.
He is always lamenting the lack of freedom.
او همیشه از فقدان آزادی مینالد.
مرثیه (شعری در غم ازدسترفتگان)
a funeral lament
مرثیهی مجلس ختم
She composed a heartfelt lament for her friend who had passed away too soon.
او برای دوستش که خیلی زود از دنیا رفته بود، از صمیم قلب مرثیهای سرود.
ابراز تأسف، ابراز ناراحتی، اعتراض
People gathered to share their lament over the recent tragedy.
مردم برای ابراز تأسف خود در مورد فاجعهی اخیر جمع شدند.
Her lament about the unfair treatment was ignored by the boss.
اعتراض او در مورد رفتار ناعادلانه توسط رئیس نادیده گرفته شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lament» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lament