اشکریزی، گریه، گریه و زاری، مویه
His mother was weeping and smiling at the same time.
مادرش اشک میریخت و در عین حال لبخند بر لب داشت.
اشکریز، گریان، پراشک، توأم با اشکریزی
I tried to calm the weeping child.
سعی کردم کودک گریان را آرام کنم.
weeping gratitude
امتنان توأم با اشکریزی
چکهکننده، عرقکننده
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «weeping» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/weeping