سخت، تند، شدید، خشن، درنده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The tearing wind caused the curtains to flutter.
باد شدید سبب تکان خوردن پردهها شد.
The tearing pain in my knee made it difficult to walk.
درد شدید زانویم راه رفتن را برایم سخت کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tearing» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tearing