دستبهماشه، آمادهی شلیک
The officer was reprimanded for being trigger-happy during the operation.
مامور بهخاطر عجول بودن در شلیک هنگام عملیات توبیخ شد.
Trigger-happy behavior can lead to unnecessary violence.
رفتار دستبهماشه میتواند به خشونت غیرضروری منجر شود.
ناپسند زودجوش، تندخو، عصبی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His trigger-happy nature made it difficult to have calm discussions with him.
طبیعت تندخوی او، برقراری بحثهای آرام را دشوار میکرد.
A trigger-happy individual is a danger to themselves and everyone around them.
فرد عصبی، برای خود و همهی اطرافیانش خطرناک است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «trigger-happy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/trigger-happy