با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Torn

tɔːrn tɔːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • مصدر:

    tear
  • گذشته‌ی ساده:

    tore
  • سوم‌شخص مفرد:

    tears
  • وجه وصفی حال:

    tearing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

C2
شکل سوم فعل tear

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The dog had torn the cushion apart while playing in the living room.
- سگ هنگام بازی در اتاق نشیمن کوسن را پاره کرده بود.
- The strong wind had torn the branches off the tree during the storm.
- باد شدید در طول طوفان شاخه‌های درخت را کنده بود.
adjective
دوددل، مردد
- She was torn between accepting the job offer in a big city or staying in her small hometown.
- او بین پذیرش پیشنهاد شغلی در یک شهر بزرگ یا ماندن در زادگاه کوچک خود دودل بود.
- The student was torn between studying abroad for a semester or staying at her home university.
- این دانشجو بین تحصیل در خارج از کشور برای یک ترم یا ماندن در دانشگاه محل زندگی خود مردد بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد torn

  1. adjective cut open
    Synonyms: broken, burst, cleaved, cracked, damaged, divided, fractured, gashed, impaired, lacerated, mangled, ragged, rent, ripped, ruptured, severed, shabby, slashed, sliced, slit, snapped, split, wrenched
    Antonyms: fixed, healed, mended, perfect
  2. adjective undecided
    Synonyms: divided, irresolute, of two minds, split, uncertain, unsure, vacillating, wavering
    Antonyms: certain, decided, resolute, sure

ارجاع به لغت torn

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «torn» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/torn

لغات نزدیک torn

پیشنهاد بهبود معانی