آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴

    Torn

    tɔːrn tɔːn

    مصدر:

    tear

    گذشته‌ی ساده:

    tore

    شکل سوم:

    torn

    سوم‌شخص مفرد:

    tears

    وجه وصفی حال:

    tearing

    معنی torn | جمله با torn

    شکل سوم فعل tear

    The strong wind had torn the branches off the tree during the storm.

    باد شدید در طول طوفان شاخه‌های درخت را کنده بود.

    The dog had torn the cushion apart while playing in the living room.

    سگ، هنگام بازی در اتاق نشیمن، کوسن را پاره کرده بود.

    adjective C2

    دودل، مردد، بلاتکلیف، متردد، سرگردان

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    She was torn between accepting the job offer in a big city or staying in her small hometown.

    او بین پذیرش پیشنهاد شغلی در شهری بزرگ یا ماندن در زادگاه کوچک خود دودل بود.

    The student was torn between studying abroad for a semester or staying at her home university.

    دانشجو بین تحصیل در خارج از کشور برای یک ترم یا ماندن در دانشگاه محل زندگی خود مردد بود.

    adjective

    پاره، تکه‌پاره، شکافته، دریده

    The torn fabric was no longer usable.

    پارچه‌ی پاره‌ دیگر قابل استفاده نبود.

    She picked up the torn letter from the ground.

    او نامه‌ی پاره‌شده را از روی زمین برداشت.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد torn

    1. adjective cut open
      Synonyms:
      split broken damaged cracked ripped sliced cut slashed gashed severed lacerated divided fractured rent ruptured burst cleaved snapped mangled ragged impaired shabby wrenched
      Antonyms:
      perfect fixed healed mended
    1. adjective undecided
      Synonyms:
      uncertain unsure divided wavering vacillating irresolute of two minds split
      Antonyms:
      certain sure decided resolute

    Idioms

    be torn between a and b

    میان a و b گیر کردن، (نسبت به دو چیز) در دو جهت مخالف کشیده شدن

    سوال‌های رایج torn

    گذشته‌ی ساده torn چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده torn در زبان انگلیسی tore است.

    شکل سوم torn چی میشه؟

    شکل سوم torn در زبان انگلیسی torn است.

    وجه وصفی حال torn چی میشه؟

    وجه وصفی حال torn در زبان انگلیسی tearing است.

    سوم‌شخص مفرد torn چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد torn در زبان انگلیسی tears است.

    ارجاع به لغت torn

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «torn» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/torn

    لغات نزدیک torn

    • - tormentil
    • - tormentor
    • - torn
    • - tornadic
    • - tornado
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.