شکل سوم فعل tear
The strong wind had torn the branches off the tree during the storm.
باد شدید در طول طوفان شاخههای درخت را کنده بود.
The dog had torn the cushion apart while playing in the living room.
سگ، هنگام بازی در اتاق نشیمن، کوسن را پاره کرده بود.
دودل، مردد، بلاتکلیف، متردد، سرگردان
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She was torn between accepting the job offer in a big city or staying in her small hometown.
او بین پذیرش پیشنهاد شغلی در شهری بزرگ یا ماندن در زادگاه کوچک خود دودل بود.
The student was torn between studying abroad for a semester or staying at her home university.
دانشجو بین تحصیل در خارج از کشور برای یک ترم یا ماندن در دانشگاه محل زندگی خود مردد بود.
پاره، تکهپاره، شکافته، دریده
The torn fabric was no longer usable.
پارچهی پاره دیگر قابل استفاده نبود.
She picked up the torn letter from the ground.
او نامهی پارهشده را از روی زمین برداشت.
میان a و b گیر کردن، (نسبت به دو چیز) در دو جهت مخالف کشیده شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «torn» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/torn