زبر، خشن، ناصاف، ناهموار، ژنده، کهنه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a ragged shirt
پیراهن ژنده
a ragged flag
پرچم پارهپوره
the ragged edge of the broken glass
لبهی ناصاف لیوان شکسته
ragged hair
موی ژولیده
a ragged style
سبک ناموزون
the ragged voice of a man with a sore throat
صدای خشن مردی که گلودرد دارد
کاملاً خسته کردن، وامانده کردن، از پا انداختن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ragged» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ragged