بیدخورده، بیدزده (جامه و غیره)
I found a moth-eaten sweater in the back of my closet that I forgot I had.
پلیور بیدخوردهای را در پشت کمد پیدا کردم که فراموش کرده بودم آن را دارم.
The moth-eaten curtains had to be replaced.
پردههای بیدزده باید تعویض میشدند.
فرسوده، زهواردررفته، فکسنی، زپرتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The old cabin in the woods was moth-eaten.
کلبهی قدیمی در جنگل فرسوده بود.
the moth-eaten bookshelf
قفسهی کتاب زهواردررفته
فرسوده، پوسیده، کهنه (فکر و باور و غیره)
moth-eaten theories
تئوریهای پوسیده
The moth-eaten idea that women are less capable than men in the workplace is completely outdated.
این عقیدهی کهنه و پوسیده که زنان در محل کار توانایی کمتری نسبت به مردان دارند، کاملاً منسوخ شده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «moth-eaten» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/moth-eaten