فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Moth-eaten

ˈmɒθiːtən ˈmɒθiːtən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    بیدخورده، بیدزده (جامه و غیره)
    • - I found a moth-eaten sweater in the back of my closet that I forgot I had.
    • - پلیور بیدخورده‌ای را در پشت کمد پیدا کردم که فراموش کرده بودم آن را دارم.
    • - The moth-eaten curtains had to be replaced.
    • - پرده‌های بیدزده باید تعویض می‌شدند.
  • adjective
    فرسوده، زهواردررفته، فکسنی، زپرتی
    • - The old cabin in the woods was moth-eaten.
    • - کلبه‌ی قدیمی در جنگل فرسوده بود.
    • - the moth-eaten bookshelf
    • - قفسه‌ی کتاب زهواردررفته
  • adjective
    فرسوده، پوسیده، کهنه (فکر و باور و غیره)
    • - moth-eaten theories
    • - تئوری‌های پوسیده
    • - The moth-eaten idea that women are less capable than men in the workplace is completely outdated.
    • - این عقیده‌ی کهنه و پوسیده که زنان در محل کار توانایی کمتری نسبت به مردان دارند، کاملاً منسوخ شده است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد moth-eaten

  1. adjective shabby; stale
    Synonyms: ancient, antiquated, archaic, dated, decayed, decrepit, dilapidated, moribund, old-fashioned, outdated, ragged, tattered, threadbare, worn-out

ارجاع به لغت moth-eaten

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «moth-eaten» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/moth-eaten

لغات نزدیک moth-eaten

پیشنهاد بهبود معانی