با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Antiquated

ˈæntɪkweɪtɪd ˈæntɪkweɪtɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
کهنه، منسوخ، متروک، قدیمی
- the clatter of the antiquated automobile
- تلق‌تلق کردن اتومبیل قراضه
- an antiquated tax system
- نظام مالیاتی فرسوده و دیروزین
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد antiquated

  1. adjective obsolete
    Synonyms: aged, ancient, antediluvian, antique, archaic, dated, elderly, fusty, hoary, moldy, obsolescent, old, old-fangled, old-fashioned, old hat, outmoded, out-of-date, outworn, superannuated
    Antonyms: forward-looking, modern, new, recent

ارجاع به لغت antiquated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «antiquated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/antiquated

لغات نزدیک antiquated

پیشنهاد بهبود معانی