فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Aged

eɪdʒd eɪdʒd eɪdʒd eɪdʒd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    ages
  • وجه وصفی حال:

    aging
  • صفت تفضیلی:

    more aged
  • صفت عالی:

    most aged

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective A2
    -ساله (سن)
    • - a boy aged ten
    • - پسری ده‌ساله
    • - They've got two daughters, Sarah and Anna, aged three.
    • - آن‌ها دو دختر سه‌ساله دارند، سارا و آنا.
  • adjective
    پیر، سال‌خورده، سالمند، مسن، کهن‌سال
    • - an aged man
    • - مرد سال‌خورده
    • - She has two rather aged uncles.
    • - او دو عموی نسبتاً مسن دارد.
  • noun plural
    (گروهی از) سالمندان
    • - Access to healthcare is crucial for the aged population.
    • - دسترسی به مراقبت‌های بهداشتی برای جمعیت سالمند بسیار مهم است.
    • - The aged often face physical challenges as they grow older.
    • - سالمندان اغلب با افزایش سن با چالش‌های فیزیکی مواجه می‌شوند.
  • adjective
    کهنه
    • - aged wine
    • - شراب کهنه
    • - aged cheese
    • - پنیر پرورده، پنیر کهنه
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد aged

  1. adjective old
    Synonyms: age-old, ancient, antediluvian, antiquated, antique, been around, creaky, elderly, getting on, gray, moth-eaten, oldie, over the hill, passé, rusty, senescent, senior citizen, shot, timeworn, venerable, worn, worse for wear
    Antonyms: new, unripe, young, youthful

Collocations

ارجاع به لغت aged

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «aged» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/aged

لغات نزدیک aged

پیشنهاد بهبود معانی