با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Aged

eɪdʒd eɪdʒd eɪdʒd eɪdʒd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    ages
  • وجه وصفی حال:

    aging
  • صفت تفضیلی:

    more aged
  • صفت عالی:

    most aged

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective A2
-ساله (سن)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- a boy aged ten
- پسری ده‌ساله
- They've got two daughters, Sarah and Anna, aged three.
- آن‌ها دو دختر سه‌ساله دارند، سارا و آنا.
adjective
پیر، سال‌خورده، سالمند، مسن، کهن‌سال
- an aged man
- مرد سال‌خورده
- She has two rather aged uncles.
- او دو عموی نسبتاً مسن دارد.
noun plural
(گروهی از) سالمندان
- Access to healthcare is crucial for the aged population.
- دسترسی به مراقبت‌های بهداشتی برای جمعیت سالمند بسیار مهم است.
- The aged often face physical challenges as they grow older.
- سالمندان اغلب با افزایش سن با چالش‌های فیزیکی مواجه می‌شوند.
adjective
کهنه
- aged wine
- شراب کهنه
- aged cheese
- پنیر پرورده، پنیر کهنه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد aged

  1. adjective old
    Synonyms: age-old, ancient, antediluvian, antiquated, antique, been around, creaky, elderly, getting on, gray, moth-eaten, oldie, over the hill, passé, rusty, senescent, senior citizen, shot, timeworn, venerable, worn, worse for wear
    Antonyms: new, unripe, young, youthful

Collocations

ارجاع به لغت aged

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «aged» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/aged

لغات نزدیک aged

پیشنهاد بهبود معانی