فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Youthful

ˈjuːθfl ˈjuːθfl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

دارای نیروی شباب، جوان، باطراوت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

the bitter memories of his youthful days

خاطرات تلخ ایام جوانی او

Arianne was an image of youthful innocence.

آرین نمادی از معصومیت جوانی بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Youthful dancers crowded the hall.

سالن مملو از رقاصان جوان بود.

Eventually the skin loses its youthful condition.

دیر یا زود پوست طراوت خود را از دست می‌دهد.

Mr. Zarrabi was a youthful octogenarian.

آقای ضرابی مرد هشتاد‌ساله‌ی شادابی بود.

her poetry's fluent and youthful style

سبک روان و پرحرارت اشعار او

mountain chains of youthful topography

سلسله‌جبال دارای پستی و بلندی‌های نافرسوده

valleys carved by vigorous youthful streams

دره‌هایی که توسط جویبارهای نیرومند و کاوا حفاری شده‌اند

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد youthful

  1. adjective new, immature
    Synonyms:
    young fresh childish childlike immature juvenile boyish girlish green tender underage inexperienced active vigorous enthusiastic full of life buoyant adolescent infant budding keen pubescent vernal callow puerile
    Antonyms:
    old mature experienced

لغات هم‌خانواده youthful

ارجاع به لغت youthful

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «youthful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/youthful

لغات نزدیک youthful

پیشنهاد بهبود معانی