شکل جمع:
ancientsصفت تفضیلی:
more ancientصفت عالی:
most ancientباستانی، دیرینه، قدیمی، کهن، کهنه، پیر، عتیق
They visited an ancient temple during their travels.
آنها در طول سفرهای خود از معبدی باستانی دیدن کردند.
Scholars study ancient Iranian legends to understand the culture's values and beliefs.
محققان برای درک ارزشها و باورهای فرهنگ ایرانی، افسانههای باستانی آن را مطالعه میکنند.
She discovered an ancient manuscript in the library.
او نسخهی خطی کهنی را در کتابخانه پیدا کرد.
بسیار کهنه، بسیار قدیمی، مربوط به عهد بوق، مربوط به عهد دقیانوس
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
an ancient pair of glasses
عینک بسیار قدیمی
She's got an ancient computer.
کامپیوتر او مربوط به عهد بوق است.
باستان (برای اشاره به اولین جوامع شناختهشده در اروپا تا پایان امپراتوری روم استفاده میشود)
The ancient Greeks established the foundations of democracy.
یونانیان باستان پایههای دموکراسی را بنیان نهادند.
The ancient Egypt pyramids are marvels of engineering.
اهرام ثلاثهی مصر باستان شگفتیهای مهندسی هستند.
مرد سالخورده، ریشسفید، مرد بسیار پیر
A solitary ancient watched the passage of time.
مرد سالخوردهای گذر زمان را تماشا میکرد.
The villagers spoke of an ancient who knew the secrets of the forest.
اهالی روستا از مرد پیری سخن میگفتند که اسرار جنگل را میدانست.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ancient» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ancient