فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Fossil

ˈfɑːsl ˈfɒsl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    fossils

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B2
    سنگواره، فسیل، مربوط به ادوار گذشته
    • - the fossil of a leaf
    • - سنگ‌واره‌ی یک‌برگ
    • - Those political fossils who wanted to move the country backwards.
    • - آن سنگ‌واره‌های سیاسی که می‌خواستند کشور را به قهقرا ببرند.
    • - fossil fuel
    • - سوخت سنگ‌واره‌ای
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد fossil

  1. noun organic remains of a previous time
    Synonyms: deposit, eolith, impression, neolith, paleolith, petrifaction, reconstruction, relic, skeleton, specimen, trace

ارجاع به لغت fossil

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fossil» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fossil

لغات نزدیک fossil

پیشنهاد بهبود معانی