فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Fossil

ˈfɑːsl ˈfɒsl

شکل جمع:

fossils

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2

سنگواره، فسیل، مربوط به ادوار گذشته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

the fossil of a leaf

سنگ‌واره‌ی یک‌برگ

Those political fossils who wanted to move the country backwards.

آن سنگ‌واره‌های سیاسی که می‌خواستند کشور را به قهقرا ببرند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

fossil fuel

سوخت سنگ‌واره‌ای

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fossil

  1. noun organic remains of a previous time
    Synonyms:
    relic trace deposit specimen skeleton impression petrifaction reconstruction eolith paleolith neolith

ارجاع به لغت fossil

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fossil» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fossil

لغات نزدیک fossil

پیشنهاد بهبود معانی