Fossil

ˈfɑːsl ˈfɒsl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    fossils

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
سنگواره، فسیل، مربوط به ادوار گذشته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the fossil of a leaf
- سنگ‌واره‌ی یک‌برگ
- Those political fossils who wanted to move the country backwards.
- آن سنگ‌واره‌های سیاسی که می‌خواستند کشور را به قهقرا ببرند.
- fossil fuel
- سوخت سنگ‌واره‌ای
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fossil

  1. noun organic remains of a previous time
    Synonyms: deposit, eolith, impression, neolith, paleolith, petrifaction, reconstruction, relic, skeleton, specimen, trace

ارجاع به لغت fossil

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fossil» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fossil

لغات نزدیک fossil

پیشنهاد بهبود معانی