صفت تفضیلی:
earlierصفت عالی:
earliestزود، زودتر، پیش از موقع، بهزودی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
He who does not rise early, never does a good day's work.
او صبح زود بیدار نمیشود و هیچ وقت هم کارهای روزش را خوب انجام نمیدهد.
(صبح، بهار، عمر و غیره) اوایل، آغاز، ابتدا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
It's early.
زود است.
an early riser
سحرخیز
early rising
سحرخیزی
the early bird gets/catches the worm.
سحرخیز باش تا کامروا باشی
at an early hour
(صبح) خیلی زود
keep early hours
زود خوابیدن و زود بیدار شدن
an an earlier date
پیشتر، زودتر
as early as possible
هرچه زودتر، بهزودی زود، در اسرع وقت
in early spring
در اوایل بهار
from an early age
از کودکی
in one's early youth
در اوایل جوانی، در عنفوان شباب
in early life
در اوایل زندگی
the early part of
ابتدای، اوایل
early in the year
در اوایل سال
early in the book
در اوایل کتاب
early in (one's) life
در جوانی، در اوانِ (اوایل) زندگی
(ملاقات، حضور) به موقع، به هنگام، سر وقت
(اقدام) سریع، زود
(میوه) پیشرس، نوبر
(مرگ) زودرس، پیش از موقع
(متن، اثر) کهن، قدیمی، پیشین
(تاریخ) باستانی، کهن
(انسان، کلیسا و غیره) اولیه، نخستین، آغازین
(محاوره، به شوخی) سحرخیز
the early bird catches the worm
سحرخیز باش تا کامروا شوی
برنده زودتر شروع میکند (فردی که زودتر از دیگران دست به عملی بزند، احتمال موفقیت بیشتری دارد)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «early» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/early