فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Unexpectedly

ˌʌnɪkˈspektɪdli ˌʌnɪkˈspektɪdli

صفت تفضیلی:

more unexpectedly

صفت عالی:

most unexpectedly

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb B2

به‌طور غیرمنتظره، به‌طور ناگهانی، به‌طور غیرمترقبه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

He retired unexpectedly from work in July.

او در ماه ژوئیه به‌طور غیرمنتظره‌ای از کار بازنشسته شد.

He went on holiday to Spain, where he died unexpectedly.

او در تعطیلات به اسپانیا رفت و در آنجا به‌طور ناگهانی درگذشت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unexpectedly

  1. adverb without advance planning
    Synonyms:
    accidentally by-chance unawares circumstantially out-of-the-blue
    Antonyms:
    deliberately
  1. adjective
    Synonyms:
    suddenly surprisingly without warning startlingly like a bolt from the blue
    Antonyms:
    regularly as anticipated according to prediction

لغات هم‌خانواده unexpectedly

ارجاع به لغت unexpectedly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unexpectedly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unexpectedly

لغات نزدیک unexpectedly

پیشنهاد بهبود معانی