Unexpectedly

ˌʌnɪkˈspektɪdli ˌʌnɪkˈspektɪdli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more unexpectedly
  • صفت عالی:

    most unexpectedly

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb B2
به‌طور غیرمنتظره، به‌طور ناگهانی، به‌طور غیرمترقبه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- He retired unexpectedly from work in July.
- او در ماه ژوئیه به‌طور غیرمنتظره‌ای از کار بازنشسته شد.
- He went on holiday to Spain, where he died unexpectedly.
- او در تعطیلات به اسپانیا رفت و در آنجا به‌طور ناگهانی درگذشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unexpectedly

  1. adverb Without advance planning
    Synonyms: out-of-the-blue, by-chance, accidentally, unawares, circumstantially
    Antonyms: deliberately
  2. adjective
    Synonyms: surprisingly, suddenly, startlingly, without warning, like a bolt from the blue
    Antonyms: regularly, according to prediction, as anticipated

لغات هم‌خانواده unexpectedly

ارجاع به لغت unexpectedly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unexpectedly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unexpectedly

لغات نزدیک unexpectedly

پیشنهاد بهبود معانی