Expectation

ˌekspekˈteɪʃn ˌekspekˈteɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    expectations

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable B2
پیش‌بینی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- against all expectations
- برخلاف کلیه‌ی پیش‌بینی‌ها
noun countable
انتظار، چشم‌داشت، توقع
- his expectation of receiving help from his uncle
- توقع او از عمویش برای دریافت کمک
- Their expectations were not fulfilled.
- انتظارات آن‌ها برآورده نشد.
- The project has succeeded beyond our expectation.
- طرح بیش‌ از حد انتظار ما موفقیت‌آمیز بوده است.
noun plural
امیدها، آرزوها
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد expectation

  1. noun belief, anticipation
    Synonyms: apprehension, assumption, assurance, calculation, chance, confidence, conjecture, design, expectancy, fear, forecast, hope, intention, likelihood, looking forward, motive, notion, outlook, possibility, prediction, presumption, probability, promise, prospect, reliance, supposition, surmise, suspense, trust, view

Collocations

لغات هم‌خانواده expectation

ارجاع به لغت expectation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «expectation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/expectation

لغات نزدیک expectation

پیشنهاد بهبود معانی