فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Prematurely

pɹiˈmətʃəɹli preməˈtʃʊəli

صفت تفضیلی:

more prematurely

صفت عالی:

most prematurely

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

نابه‌هنگام، عجولانه، باشتاب، زودرس، پیش‌ازموعد، نارس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

Let's not decide prematurely.

بیایید عجولانه تصمیم‌گیری نکنیم.

The baby was born prematurely.

نوزاد نارس به دنیا آمد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prematurely

  1. adjective sooner than might have been expected
    Synonyms:
    too early rash precipitately
  1. adverb too soon; in a premature manner
    Synonyms:
    untimely

ارجاع به لغت prematurely

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prematurely» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prematurely

لغات نزدیک prematurely

پیشنهاد بهبود معانی