آیکن بنر

فقط تا پایان شهریور فرصت دارید اشتراک را با قیمت فعلی تهیه کنید

خرید اشتراک با قیمت فعلی فقط تا پایان شهریور

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Late

leɪt leɪt

صفت تفضیلی:

later

صفت عالی:

latest

توضیحات:

مخفف این لغت در حالت عامیانه L8 است.

معنی late | جمله با late

adjective adverb A1

دیروقت، اواخر (نزدیک به پایان)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

He joined the project at a late stage.

او در مرحله‌ی پایانی به پروژه پیوست.

The flowers bloom in late summer.

گل‌ها در اواخر تابستان شکوفه می‌دهند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He was in his late fifties.

او سال‌های آخر پنجاه سالگی را طی می‌کرد.

The late prime minister attended the meeting.

نخست‌وزیر پیشین در جلسه حضور داشت.

during the late Middle Ages

در اواخر قرون وسطی

late winter

دیرگاه در زمستان، اواخر زمستان

America's late allies

متحدان پیشین امریکا

the latest news

آخرین خبرها

as late as yesterday

همین دیروز

the late afternoon

اواخر بعد از ظهر، بعد از ظهر دیر، غروب

a late party

مهمانی دیروقت

her latest poem

تازه‌ترین شعر او

a late news bulletin

گزارش خبری تازه

adjective adverb A1

دیر، با تأخیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

It's never too late to start learning.

هیچ‌گاه برای آغاز یادگیری دیر نیست.

The plane is two hours late.

هواپیما دو ساعت تأخیر دارد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

You're always late!

تو همیشه دیر می‌کنی!

Why are you so late?

چرا اینقدر دیر کردی؟

Last night, I stayed up late.

دیشب تا دیرگاه بیدار ماندم.

This morning I got up late.

امروز صبح دیر (از بستر) برخاستم.

a late riser

کسی که همیشه دیر از بستر بلند می‌شود

adjective adverb

فوتبال ورزش دیرهنگام (در تکل یا برخورد)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی فوتبال

مشاهده

Late challenges often frustrate players and lead to arguments.

تکل‌های دیرهنگام اغلب باعث عصبانیت بازیکنان و مشاجره می‌شوند.

He apologized for the late tackle, but still got a booking.

او برای تکل دیرهنگام عذرخواهی کرد، اما باز هم اخطار گرفت.

adjective C2

مرحوم، شادروان، فقید

The late Dehkhoda was the father of lexicography in Iran.

شادروان دهخدا پدر فرهنگ‌نویسی در ایران بود.

He looks a lot like his late father.

او شباهت زیادی به پدر مرحومش دارد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

her late husband

شوهر مرحوم او

my late father

مرحوم پدرم

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد late

  1. adjective not on time
    Synonyms:
    delayed tardy unpunctual behind overdue slow belated behind time behindhand held up postponed put off lagging dilatory stayed remiss backward too late prompt hung up last-minute eleventh-hour in a bind strapped jammed blown gone missed the boat out of luck in the lurch
  1. adjective new
    Synonyms:
  1. adverb at the last minute
    Synonyms:
    Antonyms:
    punctually on time early

Collocations

at the latest

حد اکثر

late bloomer

کسی که استعداد و نبوغش دیرتر نمایان می‌شود.

base late

اندازه‌ی بهره‌ی پایه، درصد بهره‌ی پایه، میزان بهره‌ی پایه

late husband

شوهر مرحوم

late wife

همسر مرحوم

Collocations بیشتر

run late

دیر کردن، تاخیر داشتن

Idioms

of late

اخیراً، تازگی

better late than never

دیر شدن (اتفاق افتادن) بهتر از هرگز نشدن است.

never too late to mend

برای اصلاح هیچ‌وقت دیر نیست

سوال‌های رایج late

صفت تفضیلی late چی میشه؟

صفت تفضیلی late در زبان انگلیسی later است.

صفت عالی late چی میشه؟

صفت عالی late در زبان انگلیسی latest است.

ارجاع به لغت late

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «late» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/late

لغات نزدیک late

پیشنهاد بهبود معانی