آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۶ شهریور ۱۴۰۴

    Late

    leɪt leɪt

    صفت تفضیلی:

    later

    صفت عالی:

    latest

    توضیحات:

    مخفف این لغت در حالت عامیانه L8 است.

    معنی late | جمله با late

    adjective adverb A1

    دیروقت، اواخر (نزدیک به پایان)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    He joined the project at a late stage.

    او در مرحله‌ی پایانی به پروژه پیوست.

    The flowers bloom in late summer.

    گل‌ها در اواخر تابستان شکوفه می‌دهند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He was in his late fifties.

    او سال‌های آخر پنجاه سالگی را طی می‌کرد.

    The late prime minister attended the meeting.

    نخست‌وزیر پیشین در جلسه حضور داشت.

    during the late Middle Ages

    در اواخر قرون وسطی

    late winter

    دیرگاه در زمستان، اواخر زمستان

    America's late allies

    متحدان پیشین امریکا

    the latest news

    آخرین خبرها

    as late as yesterday

    همین دیروز

    the late afternoon

    اواخر بعد از ظهر، بعد از ظهر دیر، غروب

    a late party

    مهمانی دیروقت

    her latest poem

    تازه‌ترین شعر او

    a late news bulletin

    گزارش خبری تازه

    adjective adverb A1

    دیر، با تأخیر

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    It's never too late to start learning.

    هیچ‌گاه برای آغاز یادگیری دیر نیست.

    The plane is two hours late.

    هواپیما دو ساعت تأخیر دارد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    You're always late!

    تو همیشه دیر می‌کنی!

    Why are you so late?

    چرا اینقدر دیر کردی؟

    Last night, I stayed up late.

    دیشب تا دیرگاه بیدار ماندم.

    This morning I got up late.

    امروز صبح دیر (از بستر) برخاستم.

    a late riser

    کسی که همیشه دیر از بستر بلند می‌شود

    adjective adverb

    فوتبال ورزش دیرهنگام (در تکل یا برخورد)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی فوتبال

    مشاهده

    Late challenges often frustrate players and lead to arguments.

    تکل‌های دیرهنگام اغلب باعث عصبانیت بازیکنان و مشاجره می‌شوند.

    He apologized for the late tackle, but still got a booking.

    او برای تکل دیرهنگام عذرخواهی کرد، اما باز هم اخطار گرفت.

    adjective C2

    مرحوم، شادروان، فقید

    The late Dehkhoda was the father of lexicography in Iran.

    شادروان دهخدا پدر فرهنگ‌نویسی در ایران بود.

    He looks a lot like his late father.

    او شباهت زیادی به پدر مرحومش دارد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    her late husband

    شوهر مرحوم او

    my late father

    مرحوم پدرم

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد late

    1. adjective not on time
      Synonyms:
      delayed tardy unpunctual behind overdue slow belated behind time behindhand held up postponed put off lagging dilatory stayed remiss backward too late prompt hung up last-minute eleventh-hour in a bind strapped jammed blown gone missed the boat out of luck in the lurch
      Antonyms:
      on time punctual early prompt
    1. adjective new
      Synonyms:
      recent fresh modern advanced just out
      Antonyms:
      old old-fashioned antique
    1. adjective dead
      Synonyms:
      deceased lifeless inanimate defunct exanimate extinct departed bygone cold asleep past former previous old ex- erstwhile once onetime sometime preceding quondam
      Antonyms:
      live
    1. adverb at the last minute
      Synonyms:
      tardily belatedly slowly behindhand behind time unpunctual backward behind dilatorily
      Antonyms:
      punctually on time early

    Collocations

    at the latest

    حد اکثر

    late bloomer

    کسی که استعداد و نبوغش دیرتر نمایان می‌شود.

    base late

    اندازه‌ی بهره‌ی پایه، درصد بهره‌ی پایه، میزان بهره‌ی پایه

    late husband

    شوهر مرحوم

    late wife

    همسر مرحوم

    Collocations بیشتر

    run late

    دیر کردن، تاخیر داشتن

    Idioms

    of late

    اخیراً، تازگی

    better late than never

    دیر شدن (اتفاق افتادن) بهتر از هرگز نشدن است.

    never too late to mend

    برای اصلاح هیچ‌وقت دیر نیست

    سوال‌های رایج late

    صفت تفضیلی late چی میشه؟

    صفت تفضیلی late در زبان انگلیسی later است.

    صفت عالی late چی میشه؟

    صفت عالی late در زبان انگلیسی latest است.

    ارجاع به لغت late

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «late» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/late

    لغات نزدیک late

    • - latchkey
    • - latchstring
    • - late
    • - late bloomer
    • - late greek
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    oleate safecracker fluffy gutter press dislikable by default misogynistic miss the boat moisturize molasses monetary monetization moon over more or less motherless مبدأ غلط منشا گذاشتن سطل خوراک خوراکی بشقاب صبر صبور گزند دنبال کردن منظور مغازه صبح
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.