فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Blown

bloʊn bləʊn

مصدر:

blow

گذشته‌ی ساده:

blew

سوم‌شخص مفرد:

blows

وجه وصفی حال:

blowing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb

ورم‌کرده، دمیده‌شده، از نفس افتاده (خسته)

adverb

قسمت سوم فعل Blow

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

blown flowers

گل‌های شکفته

a full-blown storm

توفان تمام‌عیار

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blown

  1. adjective buffeted
    Synonyms:
    whirled wafted fanned windblown buffeted fluttered whisked puffed

ارجاع به لغت blown

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blown» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blown

لغات نزدیک blown

پیشنهاد بهبود معانی