فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Blown

bloʊn bləʊn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • مصدر:

    blow
  • گذشته‌ی ساده:

    blew
  • سوم شخص مفرد:

    blows
  • وجه وصفی حال:

    blowing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb
    ورم‌کرده، دمیده‌شده، از نفس افتاده (خسته)
  • adverb
    قسمت سوم فعل Blow
    • - blown flowers
    • - گل‌های شکفته
    • - a full-blown storm
    • - توفان تمام‌عیار
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد blown

  1. adjective buffeted
    Synonyms: blasted, windblown, puffed, fluttered, fanned, whisked, whirled, wafted

ارجاع به لغت blown

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blown» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blown

لغات نزدیک blown

پیشنهاد بهبود معانی