به عقب
عقبافتاده، به پشت، از پشت، وارونه، عقبمانده، کودن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She took a backward step.
او گامی به قهقرا برداشت.
to read a number backward
عددی را به طور معکوس خواندن
Iraj drove the car backwards.
ایرج ماشین را عقب زد (راند).
a glance backward to the time of Cyrus
نگاهی به گذشته تا زمان کورش
The country's economy has gone backward.
اقتصاد کشور پسروی کرده است.
We are sorry to tell that your son is somewhat backward.
متأسفانه باید بگوییم پسرتان قدری عقبافتاده است.
one of the most backward countries in the world
یکی از عقبافتادهترین کشورهای جهان
the backwardness of the leaders' ideas
عقبماندگی عقاید رهبران
She bent over backwards to please her husband.
برای جلب رضایت شوهرش از هیچ کاری فروگذار نمیکرد.
تداعی وارونه
پس و پیش، عقب و جلو، در دو جهت مخالف
(بهمنظور جلب رضایت یا خشنودی) سخت تلاش کردن، تمام توان خود را بهکار گرفتن، به آبوآتش زدن، از هیچ اقدامی فروگذار نکردن، از جانودل مایه گذاشتن
خوب بلد بودن، از بر بودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «backward» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/backward