آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Indisposed

ˌɪndɪˈspoʊzd ˌɪndɪˈspəʊzd

معنی indisposed | جمله با indisposed

adjective

به‌هم‌خورده، اندکی ناخوش، بی میل، بیزار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

As he was indisposed, he didn't go to the party.

چون کسالت داشت به مهمانی نرفت.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد indisposed

  1. adjective not well
    Synonyms:
    Antonyms:
  1. adjective unwilling
    Antonyms:

ارجاع به لغت indisposed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «indisposed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/indisposed

لغات نزدیک indisposed

پیشنهاد بهبود معانی