صفت تفضیلی:
more poorlyصفت عالی:
most poorlyبهطور فقیرانه، بهطور ناچیز، بهطور غیرکافی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He played poorly.
او بد بازی کرد.
a poorly planned attack
حملهی بد طرحریزیشده
They speak Arabic poorly.
آنها بد عربی حرف میزنند.
They thought poorly of my proposal.
آنها نسبت به پیشنهاد من نظر خوبی نداشتند.
She had been feeling poorly lately.
این اواخر ناخوش شده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «poorly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/poorly