ناخوشاحوال، چاییده، مریضاحوال، دچار کسالت، کسل
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Don't worry about him; he's just a little under the weather, not seriously ill.
نگرانش نباش؛ او فقط کمی دچار کسالت است؛ مریضیاش جدی نیست.
The change in season always seems to make me feel under the weather.
تغییر فصل انگار همیشه باعث میشود که کمی ناخوشاحوال شوم.
He claims he's fine, but I know he's been under the weather lately.
او ادعا میکند که حالش خوب است، اما من میدانم که اخیراً ناخوشاحوال بوده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «under the weather» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/under-the-weather