فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Under The Weather

معنی و نمونه‌جمله‌ها

idiom informal C2

ناخوش‌احوال، چاییده، مریض‌احوال، دچار کسالت، کسل

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Don't worry about him; he's just a little under the weather, not seriously ill.

نگرانش نباش؛ او فقط کمی دچار کسالت است؛ مریضی‌اش جدی نیست.

The change in season always seems to make me feel under the weather.

تغییر فصل انگار همیشه باعث می‌شود که کمی ناخوش‌احوال شوم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He claims he's fine, but I know he's been under the weather lately.

او ادعا می‌کند که حالش خوب است، اما من می‌دانم که اخیراً ناخوش‌احوال بوده است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد under the weather

  1. adverb not feeling well; slightly unwell or in low spirits
    Synonyms:
    ill sick unwell ailing unhealthy out of sorts below par run-down diseased sickly bedridden

ارجاع به لغت under the weather

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «under the weather» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/under-the-weather

لغات نزدیک under the weather

پیشنهاد بهبود معانی