صفت تفضیلی:
more crudelyصفت عالی:
most crudelyشلختهوار، بهطور سهلانگارانه، ناشیانه
a crudely made bomb
بمبی ساختهشده بهطور ناشیانه
The hut was crudely built.
کلبه شلختهوار ساخته شده بود.
بهطور گستاخانه، بهطور بیشرمانه، بهطور توهینآمیز
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He spoke so crudely, calling one contestant "not only ugly, but stupid".
او خیلی گستاخانه سخن گفت و یکی از شرکتکنندگان در مسابقه را «نه تنها زشت، بلکه احمق» خواند.
She yelled at a passing driver who had crudely propositioned her.
او بر سر رانندهی عبوری که بهطور بیشرمانه به او پیشنهاد رابطهی جنسی داده بود، فریاد زد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «crudely» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crudely