فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Crudely

ˈkruːdli ˈkruːdli

صفت تفضیلی:

more crudely

صفت عالی:

most crudely

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb

شلخته‌وار، به‌طور سهل‌انگارانه، ناشیانه

a crudely made bomb

بمبی ساخته‌شده به‌طور ناشیانه

The hut was crudely built.

کلبه شلخته‌وار ساخته شده بود.

adverb

به‌طور گستاخانه، به‌طور بی‌شرمانه، به‌طور توهین‌آمیز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

He spoke so crudely, calling one contestant "not only ugly, but stupid".

او خیلی گستاخانه سخن گفت و یکی از شرکت‌کنندگان در مسابقه را «نه تنها زشت، بلکه احمق» خواند.

She yelled at a passing driver who had crudely propositioned her.

او بر سر راننده‌ی عبوری که به‌طور بی‌شرمانه به او پیشنهاد رابطه‌ی جنسی داده بود، فریاد زد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد crudely

  1. adverb clumsily
    Synonyms:
    roughly rudely coarsely artlessly

ارجاع به لغت crudely

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crudely» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crudely

لغات نزدیک crudely

پیشنهاد بهبود معانی