با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Rudely

ˈruːdli ˈruːdli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more rudely
  • صفت عالی:

    most rudely

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb C1
    گستاخانه، بی‌ادبانه، با بی‌ادبی، غیرمؤدبانه
    • - She rudely interrupted my speech.
    • - او با بی‌ادبی سخنرانی من را قطع کرد.
    • - ‘What do you want?’ she asked rudely.
    • - گستاخانه پرسید: «چی می‌خوای؟»
  • adverb
    به‌طور ناگهانی و ناخوشایند
    • - I was rudely awakened by the phone ringing.
    • - به‌طور ناگهانی و ناخوشایند با صدای زنگ تلفن بیدار شدم.
    • - In the morning, the alarm rudely arouses us.
    • - صبح که می‌شود، آلارم (=زنگ هشدار) به‌طور ناخوشایند ما را بیدار می‌کند.
  • adverb
    ادبی (قدیمی) به‌طور ساده و نسنجیده
    • - a rudely built house
    • - خانه‌ای که به‌طور ساده و نسنجیده ساخته شده است
    • - The bridge was rather rudely constructed.
    • - پل نسبتاً به‌طور ساده و نسنجیده ساخته شده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد rudely

  1. adverb In an impolite manner
    Synonyms: impolitely, discourteously
    Antonyms: courteously, politely
  2. adjective
    Synonyms: impudently, crudely, coarsely, indecently, barbarously, roughly, harshly, sharply, bluntly, curtly, boorishly, ungraciously, uncivilly, tactlessly, uncouthly, vulgarly, indecorously, insolently, contemptuously, disrespectfully, brutally, dictatorially, churlishly, sullenly, gruffly, impishly, saucily, loudly, brazenly, blusteringly, crassly, unabashedly, mockingly, sassily, snootily, snippily
    Antonyms: politely, civilly, suavely

لغات هم‌خانواده rudely

ارجاع به لغت rudely

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rudely» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rudely

لغات نزدیک rudely

پیشنهاد بهبود معانی