صفت تفضیلی:
more rudelyصفت عالی:
most rudelyگستاخانه، بیادبانه، با بیادبی، غیرمؤدبانه
She rudely interrupted my speech.
او با بیادبی سخنرانی من را قطع کرد.
‘What do you want?’ she asked rudely.
گستاخانه پرسید: «چی میخوای؟»
بهطور ناگهانی و ناخوشایند
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I was rudely awakened by the phone ringing.
بهطور ناگهانی و ناخوشایند با صدای زنگ تلفن بیدار شدم.
In the morning, the alarm rudely arouses us.
صبح که میشود، آلارم (=زنگ هشدار) بهطور ناخوشایند ما را بیدار میکند.
ادبی (قدیمی) بهطور ساده و نسنجیده
a rudely built house
خانهای که بهطور ساده و نسنجیده ساخته شده است
The bridge was rather rudely constructed.
پل نسبتاً بهطور ساده و نسنجیده ساخته شده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rudely» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rudely