صفت تفضیلی:
more harshlyصفت عالی:
most harshlyنامهربانانه، از روی تندخویی، بیرحمانه
I thought she'd been treated too harshly.
فکر میکردم با او نامهربانانه رفتار شده است.
I felt I was harshly treated by the court.
احساس میکردم دادگاه با من بیرحمانه برخورد کرده است.
(صدا و نور و روشنایی و رنگ) با شدت زیاد، بهشدت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The pained scream echoed harshly against his ears.
فریادی دردناک با شدت زیاد در گوشش پیچید.
The room was harshly lit.
اتاق بهشدت روشن شده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «harshly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/harshly