فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Harshly

ˈhɑːrʃli ˈhɑːʃli

صفت تفضیلی:

more harshly

صفت عالی:

most harshly

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb C2

نامهربانانه، از روی تندخویی، بی‌رحمانه

I thought she'd been treated too harshly.

فکر می‌کردم با او نامهربانانه رفتار شده است.

I felt I was harshly treated by the court.

احساس می‌کردم دادگاه با من بی‌رحمانه برخورد کرده است.

adverb

(صدا و نور و روشنایی و رنگ) با شدت زیاد، به‌شدت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The pained scream echoed harshly against his ears.

فریادی دردناک با شدت زیاد در گوشش پیچید.

The room was harshly lit.

اتاق به‌شدت روشن شده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد harshly

  1. adverb sternly
    Synonyms:
    firmly powerfully grimly brutally gratingly

ارجاع به لغت harshly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «harshly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/harshly

لغات نزدیک harshly

پیشنهاد بهبود معانی