امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Brutally

ˈbruː.t̬əl.i ˈbruː.təl.i
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb
وحشیانه، بی‌رحمانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The storm brutally tore through the coastal town, leaving destruction in its wake.
- طوفان به‌طرز وحشیانه‌ای شهر ساحلی را نابود کرد و خرابی بزرگی در پی داشت.
- The animal was brutally hunted for its fur.
- این حیوان به خاطر خزش به‌طرز بی‌رحمانه‌ای شکار شد.
adverb
آزاردهنده، تلخ، اذیت‌کننده
- He was brutally honest in his criticism of the performance.
- او در انتقاد خود از اجرا به‌شکل آزاردهنده‌ای صادق بود.
- She was brutally honest about her feelings.
- او نسبت به احساساتش به‌طرز اذیت‌کننده‌ای صادق بود.
adverb
به‌شدت، به‌طرز غیرقابل تحمل
- The competition was brutally intense this year.
- رقابت امسال به‌طرز غیرقابل تحملی سخت بود.
- The weather was brutally cold last winter.
- هوا در زمستان گذشته به‌شدت سرد بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد brutally

  1. adverb cruelly, without remorse
    Synonyms:
    atrociously barbarically barbarously brutishly callously demoniacally diabolically ferally ferociously fiercely hardheartedly heartlessly in cold blood inexorably inhumanely inhumanly meanly mercilessly murderously pitilessly relentlessly remorselessly ruthlessly savagely something fierce something terrible unkindly unrelentingly viciously
    Antonyms:
    gently humanely kindly nicely

ارجاع به لغت brutally

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brutally» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/brutally

لغات نزدیک brutally

پیشنهاد بهبود معانی