وحشیانه، بیرحمانه
The storm brutally tore through the coastal town, leaving destruction in its wake.
طوفان بهطرز وحشیانهای شهر ساحلی را نابود کرد و خرابی بزرگی در پی داشت.
The animal was brutally hunted for its fur.
این حیوان به خاطر خزش بهطرز بیرحمانهای شکار شد.
آزاردهنده، تلخ، اذیتکننده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was brutally honest in his criticism of the performance.
او در انتقاد خود از اجرا بهشکل آزاردهندهای صادق بود.
She was brutally honest about her feelings.
او نسبت به احساساتش بهطرز اذیتکنندهای صادق بود.
بهشدت، بهطرز غیرقابل تحمل
The competition was brutally intense this year.
رقابت امسال بهطرز غیرقابل تحملی سخت بود.
The weather was brutally cold last winter.
هوا در زمستان گذشته بهشدت سرد بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «brutally» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/brutally