نامهربانی، بیرحمی، بیمهری، (رفتار و کلام و موقعیت) سختی، خشونت
the harshness of the punishment
سختی مجازات
The harshness of the Canadian winter took them by surprise.
سختی زمستان کانادا، آنان را غافلگیر کرد.
(صدا و نور و روشنایی و رنگ) شدت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her photographs captured perfectly the harshness of the light and the dry, barren landscape of the hills.
عکسهای او شدت نور و چشمانداز خشک و بایر تپهها را بهخوبی به تصویر میکشد.
harshness of fluorescent lights
شدت نور لامپهای فلورسنت
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «harshness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/harshness