فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک

    Brutality

    bruːˈtæləti bruːˈtæləti
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      brutalities

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun
    جانور خویی، وحشیگری، بی‌رحمی، سبعیت

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - There is too much brutality on the screen.
    - خشونت بسیاری بر پرده‌ی سینما ظاهر می‌شود.
    - the brutalities of despotic regimes
    - وحشیگری‌های حکومت‌های ستمگر
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد brutality

    1. noun cruel treatment
      Synonyms:
      cruelty viciousness savagery ferocity brutishness inhumanity savageness ruthlessness atrocity barbarity barbarism fierceness sadism unfeelingness bloodthirstiness grossness third degree choke hold
      Antonyms:
      kindness gentleness niceness humaneness

    ارجاع به لغت brutality

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «brutality» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/brutality

    لغات نزدیک brutality

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه