با ترشرویی، عبوسانه، با تلخی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She sullenly nodded in agreement, her eyes downcast.
با ترشرویی سرش را به نشانهی موافقت تکان داد و چشمانش را پایین انداخت.
She sullenly stared out the window, lost in her thoughts.
عبوسانه از پنجره به بیرون خیره شد و در افکارش غرق شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sullenly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sullenly