ترشرویی، عبوسی، کجخلقی، تلخی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her sullenness cast a shadow over the entire gathering.
ترشرویی او بر کل اجتماع سایه افکند.
Despite his efforts to cheer her up, her sullenness remained.
علیرغم تلاشهای او برای شاد کردنش، کجخلقی او باقی ماند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sullenness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sullenness