فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Roughly

ˈrʌfli ˈrʌfli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more roughly
  • صفت عالی:

    most roughly

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb B2
    تخمیناً، به‌ تخمین، تقریباً، به‌ تقریب، حدوداً، به‌ طور کلی، کمابیش
    • - The cost of the project is roughly $10,000.
    • - هزینه‌ی پروزه حدوداً 10000 دلار است.
    • - The population of this city is roughly 100,000 people.
    • - جمعیت این شهر تقریباً 100000 نفر است.
  • adverb
    باخشونت، خشن، خشونت‌آمیز
    • - The guardians treated the prisoner roughly.
    • - نگهبانان با زندانی با خشونت رفتار کردند.
    • - He shoved me roughly aside.
    • - او مرا با خشونت کنار زد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد roughly

  1. adverb about
    Synonyms: approximately, around, in the ball park, in the neighborhood, more or less, practically, pretty near, somewhere around

لغات هم‌خانواده roughly

ارجاع به لغت roughly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «roughly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/roughly

لغات نزدیک roughly

پیشنهاد بهبود معانی