آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Disinclined

American: ˌdɪsɪnˈklaɪnd British: ˌdɪsɪnˈklaɪnd

معنی disinclined | جمله با disinclined

adjective

بی‌میل، بی‌تمایل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

disinclined to go to the movies

بی‌میل نسبت به سینما رفتن

I was disinclined to believe his story.

تمایلی به باور کردن داستان او نداشتم.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد disinclined

  1. adjective unwilling
    Synonyms:
    reluctant averse loath hesitating doubtful opposed resistant antiphetic objecting uneager indisposed slow backward shying shy dubious not in the mood protesting afraid balking sticking unsympathetic

ارجاع به لغت disinclined

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disinclined» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disinclined

لغات نزدیک disinclined

پیشنهاد بهبود معانی