بیمیل، بیتمایل
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
disinclined to go to the movies
بیمیل نسبت به سینما رفتن
I was disinclined to believe his story.
تمایلی به باور کردن داستان او نداشتم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «disinclined» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disinclined