بیمیل کردن، بیزار کردن، بیرغبت کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His own childhood memories disincline him from corporal punishment.
خاطرات کودکیاش موجب میشود که از تنبیه بدنی روگردان باشد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «disincline» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disincline