امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tardy

ˈtɑːrdi ˈtɑːdi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
دارای تأخیر، دیر، دیر‌آینده، کند، کندرو، تنبل، سست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- a student who is tardy for class
- شاگردی که دیر به کلاس می‌رود
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tardy

  1. adjective late
    Synonyms:
    backward behindhand belated dawdling delayed delinquent detained dilatory held up hung up in a bind jammed laggard loitering not arrived not done overdue procrastinating retarded slack slow sluggish strapped for time too late unpunctual
    Antonyms:
    early on time prompt punctual ready

ارجاع به لغت tardy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tardy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tardy

لغات نزدیک tardy

پیشنهاد بهبود معانی