گذشتهی ساده:
slackedشکل سوم:
slackedسومشخص مفرد:
slacksوجه وصفی حال:
slackingصفت تفضیلی:
slackerصفت عالی:
slackestتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
بکش تا تنگ شود، شلی را با کشیدن رفع کن
جور کسی را کشیدن، نقص کار کسی را پوشش دادن، (در غیاب کسی) مسئولیت امور را عهدهدار شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «slack» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/slack