همچنین میتوان از take up the slack نیز استفاده کرد.
جور کسی را کشیدن، نقص کار کسی را پوشش دادن، (در غیاب کسی) مسئولیت امور را عهدهدار شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
When Nasim left the team, I had to pick up the slack.
زمانی که نسیم تیم را ترک کرد، من مجبور شدم که جور او را بکشم.
With Mardin out sick, I volunteered to pick up the slack in his absence.
هنگام بیماری و عدم حضور ماردین، من داوطلب شدم تا در غیاب او مسئولیت امور را به عهده بگیرم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pick up the slack» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pick-up-the-slack