فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Shirk

ʃɜːrk ʃɜːk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
شانه خالی کردن از، از زیر کاری در رفتن، روی گرداندن از، طفره زدن، اجتناب، طفره‌رو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- Parents should never shirk their duties toward their children.
- والدین هرگز نباید در انجام وظایف خود نسبت به فرزندانشان کوتاهی کنند.
- start helping me and stop shirking!
- شروع کن به کمک کردن به من و از زیر کار در نرو!
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shirk

  1. verb avoid, get out of responsibility
    Synonyms:
    evade shun dodge elude sidestep duck creep sneak skulk slip lurk snake cheat bypass parry fence pussyfoot steal malinger slack quit slough off shuffle off lie down on job goldbrick get around dog
    Antonyms:
    face meet do

ارجاع به لغت shirk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shirk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shirk

لغات نزدیک shirk

پیشنهاد بهبود معانی