فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Shirk

ʃɜːrk ʃɜːk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adverb
    شانه خالی کردن از، از زیر کاری در رفتن، روی گرداندن از، طفره زدن، اجتناب، طفره‌رو
    • - Parents should never shirk their duties toward their children.
    • - والدین هرگز نباید در انجام وظایف خود نسبت به فرزندانشان کوتاهی کنند.
    • - start helping me and stop shirking!
    • - شروع کن به کمک کردن به من و از زیر کار در نرو!
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد shirk

  1. verb avoid, get out of responsibility
    Synonyms: bypass, cheat, creep, dodge, dog, duck, elude, eschew, evade, fence, get around, goldbrick, lie down on job, lurk, malinger, parry, pussyfoot, quit, shuffle off, shun, sidestep, skulk, slack, slink, slip, slough off, snake, sneak, steal
    Antonyms: do, face, meet

ارجاع به لغت shirk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shirk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shirk

لغات نزدیک shirk

پیشنهاد بهبود معانی