Skulk

skʌlk skʌlk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    skulked
  • شکل سوم:

    skulked
  • سوم‌شخص مفرد:

    skulks
  • وجه وصفی حال:

    skulking
  • شکل جمع:

    skulks

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive
دزدکی حرکت کردن، از زیر مسئولیت فرار کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The cat skulked through the tall grass, stalking its prey.
- گربه از لابه لای علف‌های بلند دزدکی حرکت و شکار خود را تعقیب می‌کرد.
- The spy had to skulk through the enemy's territory without being detected.
- جاسوس مجبور بود بدون شناسایی شدن از طریق خاک دشمن دزدکی حرکت کند.
noun
(درمورد روباه) دسته، گروه، آدم بی‌بند‌وبار
- I saw a skulk of foxes in the woods last night.
- دیشب دسته‌ای از روباه‌ها را در جنگل دیدم.
- The skulk of foxes disappeared into the forest.
- گروهی از روباه‌ها در جنگل ناپدید شدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد skulk

  1. verb lurk; shirk
    Synonyms: avoid, bypass, conceal oneself, creep, crouch, dodge, elude, evade, hide, lie in wait, prowl, pussyfoot, sidestep, slack, slink, snake, sneak, snoop, steal

ارجاع به لغت skulk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «skulk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/skulk

لغات نزدیک skulk

پیشنهاد بهبود معانی