فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Skulk

skʌlk skʌlk

گذشته‌ی ساده:

skulked

شکل سوم:

skulked

سوم‌شخص مفرد:

skulks

وجه وصفی حال:

skulking

شکل جمع:

skulks

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive

دزدکی حرکت کردن، از زیر مسئولیت فرار کردن

The cat skulked through the tall grass, stalking its prey.

گربه از لابه لای علف‌های بلند دزدکی حرکت و شکار خود را تعقیب می‌کرد.

The spy had to skulk through the enemy's territory without being detected.

جاسوس مجبور بود بدون شناسایی شدن از طریق خاک دشمن دزدکی حرکت کند.

noun

(درمورد روباه) دسته، گروه، آدم بی‌بند‌وبار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

I saw a skulk of foxes in the woods last night.

دیشب دسته‌ای از روباه‌ها را در جنگل دیدم.

The skulk of foxes disappeared into the forest.

گروهی از روباه‌ها در جنگل ناپدید شدند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد skulk

  1. verb lurk; shirk
    Synonyms:
    hide avoid evade dodge sneak creep prowl elude shirk slack sidestep bypass steal conceal oneself lurk lie in wait slink crouch snoop pussyfoot snake

ارجاع به لغت skulk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «skulk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/skulk

لغات نزدیک skulk

پیشنهاد بهبود معانی