با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Duck

dʌk dʌk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    ducked
  • شکل سوم:

    ducked
  • سوم شخص مفرد:

    ducks
  • وجه وصفی حال:

    ducking
  • شکل جمع:

    ducks

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable A2
    اردک، مرغابی، اردک ماده
    • - My advice to him was like water off a duck's back.
    • - پندهای مرا از یک گوش شنید و از گوش دیگر در کرد.
  • noun countable
    آدم، شخص، کس
    • - He is a funny duck!
    • - آدم بامزه‌ای است!
  • verb - transitive
    زیر آب بردن، غوطه‌ور کردن
    • - My older brother caught me and ducked me under.
    • - برادر بزرگم مرا گرفت و سرم را در آب فرو کرد.
  • verb - transitive
    جا خالی دادن، پس کشیدن
    • - He threw a stone and I ducked my head.
    • - او سنگی پراند و من سرم را دزدیدم.
    • - As soon as he saw me he ducked behind a fence.
    • - مرا که دید پشت نرده قایم شد.
    • - He ducks responsibility.
    • - او از زیر کار در می‌رود.
    • - He ducked out of the meeting to go to the bathroom.
    • - او از جلسه بیرون پرید که به مستراح برود.
  • verb - intransitive
    زیر آب رفتن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد duck

  1. verb drop down; avoid
    Synonyms: bend, bob, bow, crouch, dip, dive, dodge, double, elude, escape, evade, fence, lower, lurch, move to side, parry, plunge, shirk, shun, shy, sidestep, stoop, submerge
    Antonyms: face, jump, meet

Idioms

ارجاع به لغت duck

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «duck» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/duck

لغات نزدیک duck

پیشنهاد بهبود معانی