گذشتهی ساده:
fencedشکل سوم:
fencedسومشخص مفرد:
fencesوجه وصفی حال:
fencingشکل جمع:
fencesحصار، نرده، فنس
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
They painted the fence white.
حصار را سفید کردند.
The deer jumped over the fence.
آهو از روی نرده پرید.
The children climbed over the fence.
بچهها از فنس بالا رفتند.
مالخر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The fence was arrested.
مالخر دستگیر شد.
The fence sold the stolen jewelry to unknowing buyers.
مالخر جواهرات سرقتی را به خریداران ناآگاه فروخت.
ورزش شمشیربازی کردن
Boys were taught to fence and to swim.
به پسرها شمشیربازی و شنا کردن میآموختند.
He fenced at the national level for many years.
او سالها در سطح ملی شمشیربازی کرد.
حصار کشیدن، نردهکشی کردن، فنسکشی کردن (خانه یا زمین و غیره)
She fenced her garden.
دور باغش حصار کشید.
They keep the cattle in a fenced-off field.
احشام را در زمین نردهکشی شدهای نگهداری میکنند.
قدیمی حفاظ، وسیلهی دفاعی
My body wanted a fence against heat and cold.
در برابر سرما و گرما بدنم فاقد دفاع بود.
Wearing a mask serve as a fence against the spread of germs.
استفاده از ماسک به عنوان حفاظی در برابر انتشار میکروبها عمل میکند.
مجازی حصار، مانع
The emotional fence she had built around herself kept others at a distance.
حصار عاطفیای که دور خودش کشیده بود، دیگران را دور نگه میداشت.
His fear of rejection created a fence between him and forming close relationships.
ترس او از طرد شدن مانعی بین او و ایجاد روابط نزدیک ایجاد کرد.
بازار مالخرها، بازار اجناس دزدی
The police raided the fence.
پلیس به بازار مالخرها ریخت.
The police caught the thief at the fence.
پلیس دزد را در بازار اجناس دزدی دستگیر کرد.
احاطه کردن
Hills fenced in the farm.
تپهها مزرعه را احاطه میکردند.
minds fenced in by superstition
مغزهای احاطهشده توسط خرافات
فروختن (مال دزدی) (به مالخر)
The thief decided to fence the stolen jewelry.
دزد تصمیم گرفت جواهرات سرقتی را بفروشد.
He was caught trying to fence the stolen artwork
حین تلاش برای فروختن آثار هنری سرقتشده دستگیر شد.
طفره رفتن، تعلل کردن، گریزگری کردن (در برابر سؤال)
The teacher fences awkward questions.
معلم در برابر پرسشهای ناجور طفره میرود.
The politician tried to fence around the question to avoid giving a direct answer.
این سیاستمدار سعی کرد برای جلوگیری از پاسخ مستقیم به این پرسش، گریزگری کند.
سیاستبازی و دوستیابی کردن، روابط خود را اصلاح کردن، تحبیب کردن
دودل، نامصمم، مردد، دوبهشک، بر سر دوراهی، ناتوان در تصمیمگیری
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fence» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fence